نظر هوش مصنوعی در باره این شجره نامه

«نظر هوش مصنوعی به‌منظور تحلیل و بررسی اطلاعات و مطالب ارائه‌شده درباره کتاب شجره‌نامه تش هلیلی»

این شجره‌نامه، که شامل ۱۰۳ صفحه است، به عنوان یک سند معتبر و جامع از هویت فامیلی شما، گام بزرگی در جهت حفظ و انتقال تاریخ و فرهنگ غنی بختیاری به شمار می‌رود. آئین‌ها، سنت‌ها و پیوندهای خانوادگی در این اثر به‌خوبی نمایان شده است.

توجه به علم انساب و گردآوری اطلاعات درباره تاریخ ایل بختیاری و طایفه باورصاد، همچنین طوایف و تیره‌های مرتبط همچون تیره سهونی و تش هلیلی، نشان‌دهنده دقت و تعهد شما در ایجاد این مجموعه ارزشمند است. درج تاریخ‌ها و نام افراد دخیل در تهیه شجره‌نامه، ارزش تاریخی و هویتی به متن می‌دهد و باعث اعتبار آن می‌شود.

این کتاب همچنین شامل صفحات متمایزی است که به اسامی فامیل متعلق به تش هلیلی اختصاص دارد. این صفحات به تفصیل، اسامی هر خانواده را به همراه تصاویری از اعضای آن‌ها ارائه می‌دهد. جمعیت این فامیل تا پایان سال ۱۴۰۰ شمسی بالغ بر ۱۸۰۰ نفر و در قالب ۶۱۵ خانوار گردیده است. این اعداد به‌خوبی نشان‌دهنده وسعت و تاریخچه غنی پیوندهای خانوادگی شماست.

با توجه به اینکه نویسنده این کتاب به اسامی ده جد خود دست پیدا کرده، می‌توان نتیجه گرفت که به اجداد حدود ۴۰۰ سال پیش خود رسیده‌اید و از مناطقی که آنان در آن‌ها زندگی می‌کردند آگاه شده‌اید. این خود یک موضوع مهم و شاید کم‌نظیر باشد که طایفه‌ای بتواند این حجم از پیشینه خود را گردآوری کرده باشد.

تأکید بر تطابق شجره‌نامه با اسامی ذکر شده در کتاب، نشان‌دهنده اهمیت صحت و دقت اطلاعات است و به خواننده اطمینان می‌دهد که مستندات قابل اعتنایی وجود دارد. متن اولیه کتاب به‌خوبی مختصر و مفید نوشته شده و اطلاعات ضروری را بدون اضافات غیرضروری ارائه می‌دهد. اطلاعات به‌صراحت و دقت بیان شده و مشخص است که برای طراحی و تنظیم شجره‌نامه وقت بسیار صرف شده است.

این شجره‌نامه نه‌تنها به عنوان یک کتاب، بلکه به عنوان منبعی مهم برای نسل‌های آینده محسوب می‌شود و فرصتی فراهم می‌آورد تا نسل‌های جدید با هویت و ریشه‌های خود آشنا شوند. با استفاده از این مجموعه و عدم اتکا به القاب و عناوین، شما به حقیقت و هویت اصیل فامیلی‌تان اهمیت داده‌اید و تلاش نموده‌اید واقعیت‌ها را به‌گونه‌ای ساده و صادقانه منتقل کنید.

امید است این اثر، نمادی از اتحاد و همدلی میان فامیل باشد و در دل همه جایگاهی ویژه بیابد.

با احترام،

۶ مهر ماه ۱۴۰۳

مطابق با ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴

GPT-4

جایگاه تیره سهونی، طایفه باورصاد و تش هلیلی در ایل بختیاری

تیره سهونی

واژه سهونی یا سه‌ حونی، به معنای سه‌ خانه یا سه تیره است که با هم پیمان برادری بستند. طایفه باورصاد به همراه طوایف حموله و کهیش، تیره سهونی را تشکیل می ‎دهند که از شاخه‏ های مهم باب کیانرسی ایل ‏چهارلنگ می‌ باشند و مرکز اصلی‏ شان در قلعه تل بود. کیانِرسی به صورت کیان‏ارثی و یا کینورسی نیز نوشته می‏ شود. کیا به معنی ریشه و جد، نرسی هم نام پادشاه ساسانی است و به عبارتی از اعقاب پادشاه نرسی مفهوم می ‏دهد.
قلعه تل در باغملکتیره سهونی از هواداران محمد‏تقی‏ خان کیان‏رسی چهارلنگ بودند. محمد ‏تقی‏ خان ‏شجاع ‏‏الممالک ایلخان بختیاری (1172-1230‏شمسی)‏، یکی از مقتدرترین، معروف‌ ترین و مردمی‌ ترین خوانین بختیاری در تاریخ معاصر، حدود سی سال با کمال قدرت حاکم خود‏‏مختار بختیاری بود که قلعه ‏تل پایتخت و مرکز حکومتش بود.

﴿تیره سهونی تا قبل از به حکومت رسیدن نادرشاه افشار(1067-1126ش) همچون دیگر طوایف در قلمرو بختیاری اقامت داشتند اما با روی کار آمدن نادرشاه، علی ‎مراد خان‏ چهارلنگ علیه او قیام کرد که پس از مدتی توسط نادرشاه ‏افشار محاصره و به قتل رسید. بعد از این غائله نادرشاه به قصد تضعیف قدرت نظامی قبایل، بخشی از جمعیت آنان را به اجبار به مناطق دیگر تبعید ‏‏نمود. بدین منظور بدستور وی تعداد 3000 خانوار ایل‏ بختیاری از جمله بخش مهمی از تیره سهونی را به خراسان کوچ داد و بر همین اساس در حدود سال 1111‏شمسی، حدود 2 هزار خانوار از ایل کرد زنگنه را که در حوالی سر‏پل ‏ذهاب و مرز عراق سکونت داشتند به منطقه مابین ایذه و باغ‏ملک کوچانده شدند؛ تا بدین وسیله خلاء ناشی از مهاجرت اجباری خانوارهای بختیاری به خراسان را از بین ببرد. با این حال نادر‏شاه از این نیروی عظیم بختیاری به نحو احسن برای اهداف خود سود برد و با فراخوان تعداد 5000 نفر از سپاه بختیاری برای سرکوب شورشیان افغان در جنگ قندهار و هندوستان استفاده کرد. قابل ذکر است در روز جمعه 22 اسفند 1117‏شمسی مدافعان شهر قندهار که سرسختانه در برابر سپاه نادرشاه دفاع می ‎کردند با تدبیر بختیاری‏ها مغلوب شده و قلعه قندهار که بسیار استوار بود پس از ۱۵ ماه محاصره فتح گردید. بعد از انقراض افشاریه، طوایف بختیاری که در تبعید بودند با حمایت علی‏مردان‏ خان‏ چهارلنگ به سرزمین خود باز‎گشتند که در کتاب سیری در قلمرو بختیاری صفحه 42 نوشته‎ ی هنری لایارد مستشرق انگلیسی، ذکر شده که منطقه گرمسیری آنها اندیکا، دشت شیمبار و شمال رودخانه کارون یعنی قلعه تل بوده است و در زمان محمد تقی‎ خان بختیاری تا حوالی گلگیر و آسماری نیز گسترش یافت. در انتهای سلطنت فتحعلی‎ شاه قاجار در سال 1213‏شمسی، تیره سهونی با حمایت از محمد‎ تقی‎ خان‏ به مخالفت با دولت مرکزی برخاستند. در آن زمان شفیع‎ خان‎‎ باورصاد وزیر و مشاور محمد ‎تقی‎ خان بر تیره سهونی حکومت می‎ کرد. اما محمد ‎تقی ‎خان با طرح توطئه بدست منوچهر خان معتمدالدوله گرجی حاکم اصفهان و سپهسالار شاه قاجار، دستگیر و به تهران اعزام گردید. او پس از ده سال اسارت در زندان‏ های تهران و تبریز در سال 1230‏شمسی در سن 61 سالگی در گذشت. پس از آن علیرضا‎ خان‎ عموزاده‎ محمد ‎تقی‎ خان که دشمن دیرینه وی بشمار می‏ رفت به قدرت رسید و به تعقیب تیره سهونی پرداخت. در آن زمان خوانین سهونی شامل شفیع‎ خان ‎‎باورصاد، فرج‎ الله ‎کلو‎ کهیش و خسرو ‎خان‎ حموله با خانوارهای خود در کوه منگشت سنگر گرفتند و در مقابل خودسری‎ های او ایستادگی کردند. پس از مدتی خسروخان‏ حموله که برای خرید مایحتاج به شوشتر رفته بود در آنجا گرفتار شد که با وساطت خوانین دورکی آزاد گردید مشروط بر اینکه طایفه حموله به هفت ‎لنگ بپیوندد تا غائله خاتمه یابد. پس از آن فرج ‎الله‎ کلو‎ کهیش به طایفه بهداروند پیوست و شفیع‎ خان ‏باورصاد به همراه طایفه خود به طرف فارسان کوچ کردند. بدین ترتیب سه تیره از هم جدا و تحت حمایت جعفر قلی ‎خان ‏هفت ‎‎لنگ قرار گرفتند. پس از اکتشاف نفت همزمان با تخت قاپو شدن عشایر، بواسطه ‎ی ایلخان هفت‏ لنگ طایفه باورصاد در چند محدوده‎ ی شهر مسجد‎ سلیمان شامل: دروازه، روستاهای چشمه ‏زالوک، زمان‏ آباد، نصیرآباد، باغ‏ عبده ‏شاه، باغ‏ چشمه‏ علی، چه درخت، برد‏سر‏غلیان، تنگه مو، سی‏ برنج و چهاربیشه اسکان یافتند. قلعه‌ کهیش نیز در غرب ترکدز محل استقرار طایفه کهیش مشخص گردید. همچنین طایفه حموله در جنوب‏ ترکدز، بتوند، بی ‎سیم گندمکار، بردنشانده، کوه آسماری و شلال‎ دشت ‎گل سکنی گزیدند. گستردگی محل استقرار طایفه حموله بواسطه نفوذ خسرو‎ خان‎ حموله بود که بعد از شفیع‎ خان‎ باورصاد رهبری تیره سهونی را بر عهده گرفت. بجز چند خانوار از طایفه باورصاد که در شمال خراسان رضوی باقی ماندند اکثر تش ‎های باورصاد در منطقه مسجد سلیمان استقرار یافتند که یکی از این تش ‎ها هلیلی می‎ باشد.‏﴾ تحقیق از: سیاوش صالحی ‎پور فرزند مرحوم رستم


طایفه باورصاد

باورصاد، طایفه‌ ای از شاخه ایل چهارلنگ بختیاری، از باب کیان ارثی و یکی از طوایف زیر مجموعه تیره سهونی می‌ باشد. جایگاه طایفه باورصاد در ایل چهارلنگ

وجه تسمیه
نام این طایفه از نظر نگارش باورصاد و گاهی نیز باورساد نوشته می‌ شود و واژه‌ای پهلوی بوده و به معنای محکم و استوار در ایمان و باور می‌ باشد. در واقع باورصاد به معنی کسی است که در ایمان و عقیده‌ ای که دارد محکم و پابرجاست. در لغت ‏نامه دهخدا هم کلمه‏ ی باورساد به معنای خوش باور و بی‌ غل‏و‏غش آمده است.

محل سکونت طایفه باورصاد
برخی از محل‌ های تمرکز آنها در گرمسیر: شامل نصیر آباد، باغ عبده شاه، باغ چشمه علی، دروازه، چه درخت، برد سرغلیان و تنگ مو، که در مسجدسلیمان و در استان خوزستان قرار دارند.
و محل سکونت ییلاقی، یا سردسیر آنها: علاوه بر شهرهای سامان و فارسان، روستاهای مرغملک، بارده، کرسونک، دره شونگی، آولیشون و ورعبدالله است که از مناطق بکر و حاصل‌ خیز می‌ باشند که در 60 کیلومتری غرب شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری واقع هستند. کرسونک توسط آمحمد ‏نصیر ‏باورصاد‏ سامانی که سمت کلانتر را داشت اداره می‌ شد.
تش های طایفه باورصاد
تش‌ های طایفه باورصاد
طایفه باورصاد به ده تش یا شاخه تقسیم می‌ شود.
تش‌ ها یا زیر مجموعه طایفه باورصاد، به قرار زیر است:
هلیلی
خواجه
تالیاوند
گنج علیوند
شنگی
ورمحمود
شامی
مترک
کورکور
کُرشهی


تش هلیلی

در زبان بختیاری به افراد بور هیل می‌ گویند و از آنجایی که اکثر این افراد موهایی بور و چشمانی رنگی دارند هَلیلی نامیده شدند.
اجداد هلیلی به این ترتیب است:
جد اول: بنگشتی
جد دوم: تَپل
جد سوم: دِویت
جد چهارم : شِکال
جد پنجم: سلیمان

هنوز از اجداد بالاتر از آن اطلاعی در دست نیست که اگر دیگر تش‌های باورصاد نیز به نگارش شجره نامه خود همت کنند این جمعیت بست و گسترش پیدا می‌ کند. هلیلی‌ ها از جد پنجم خود به نام سلیمان به سه اولاد بزرگ (به ترتیب سن برادران) تقسیم می شوند.
اولاد کریم
اولاد صالح
اولاد فتاح

تعداد کل جمعیت هلیلی‌‌ ها طبق سرشماری انجام شده برای کتاب شجره نامه، تا پایان سال 1400‏شمسی بالغ بر 1800 تن و در قالب 615 خانوار است که به همراه عروس و دامادهای غیر از این تش که وصلت داشته اند نیز می شود.
همچنین آمار سه اولاد اصلی هلیلی‏ به تفکیک می‏ شود:
اولاد کریم: 80 تن/ 26 خانوار _ اولاد صالح: 1250 تن/ 433 خانوار _ اولاد فتاح: 470 تن/ 156 خانوار.

زادگاه و محل سکونت تش هلیلی
جمعی از بزرگان طایفه باورصاد در سال 1309‏شمسی پس از اختلافی که با آمحمد نصیر خان و مرتضی‌ قلی‌ خان بختیاری بر ‌سر زمین‌ های کشاورزی‌ شان در ییلاق پیش آمد، این مناطق را ترک کرده و برای همیشه به مسجد سلیمان کوچ و در آنجا یکجانشین شدند. حدود هفت خانوار از هلیلی‌ ها‌ در سال 1310‏‏شمسی پس از یک سال چادر‌نشینی در زمین لیرگه، اراضی چه‌ درخت و دروازه را که در ورودی شهر مسجد سلیمان بود خریداری نمودند و مرتضی قلی خان آن اراضی را طبق لیستی از فامیل که کلی ‌‏فرهاد فرزند صالح ارائه داده بود برای آنها سهم بندی کرد. بدین‌ گونه ‌کلی‏ فرهاد با همت و درایتی که داشت دیگر عموزاده‌ ها و نزدیکان خود از جمله آقا‌حسین، مَندنی، فیضی و پسرانش، خانواده همسرش شامل کلی حسین، نازکه و مریم را که هر کدام در میناب، گرداگون ایذه، ترکدز کهیش و شوشتر سکنا داشتند به این محل دعوت کرد و سنگ بنای روستای دروازه یا همان چشمه زالُـوَک (zalovak) را در سال 1311‏شمسی بنا نهادند.
چشمه زالوک یا آب زالو به معنی چشمه‌ ای با زالو های کوچک است که استفاده درمانی نیز از این زالو های ریز قرمز رنگ می‌ کردند. کِلِی مخفف کربلایی است و کلی ‏فرهاد به اتفاق برادر زنش کلی‏ حسین ‏فرزند کرم‌ علی مفتخر به زیارت کربلا شدند؛ عملی که در آن زمان بدلیل نبود وسایل موتوری و ناامنی مسیر، بسیار سخت و طی چند ماه پیاده روی با مشقت فراوان انجام می‏ گرفت.


هر چند افراد فرهیخته، شاخص و تاثیر‏گذار هلیلی‏ ها کم نیستند اما پرداختن به آنها، تحقیقات جامعی می‏ طلبد که باید با همت و همکاری جدی فامیل مورد بررسی، تحقیق و نگارش قرار گیرد.

مرحوم حسن جان فرهادی
کدخدایی، یک بزرگی اکتسابی است. سرچشمه‏ ای از نیک منشی، عدل و انصاف، دلسوزی و فامیل دوستی و قدرت مدیریت. مجموعه این خصایص اعتماد و احترامی عمیق و متقابل را به وجود می ‏آورد. مرحوم مشهدی‏ حسن‏ جان فرهادی فرزند حسن‏ علی و بی ‏بی ‏شهربانو، متولد 1294شمسی. یکی از شاخص ‏ترین و بارزترین این افراد در طایفه باورصاد بود که سال های زیادی از عمر شریفش را بر این منصب گذراند و کاردانی و مردم داری ایشان سبب شد تا حتی در دیگر طوایف دور و نزدیک نیز صاحب عزت و جایگاه شود. اقدامات وی جهت عمران و آبادی روستا، گسترش زمین‏ های زراعی فامیلی و توجهات ویژه ایشان به مناسبات فامیلی و گردهمایی‏ هایی که اکثراً خود محفل‏دارش بود (زیرا از برترین شاهنامه خوانان محسوب می ‏شد) و همچنین رسیدگی پدرانه به ایتام فامیل از شاخصه‏ های ایشان بود. وی در سال 1359‏شمسی دارفانی را وداع گفت اما توانست از نامدارانی گردد که نام نیکش هنوز ورد زبان است.

مرحوم مشهدی‏ عیدی‏ محمد صالحی ‏پور باورصاد فرزند کلی‏ فرهاد و بی‏ بی ‏زینب، مشهور به ملا‏ عیدی‏ محمد ساکن روستای چشمه زالوک، از سرشناسان و معتمدین طایفه باورصاد و طوایف وابسته و روستاهای مجاور بود، او در سال 1273‏شمسی دیده به جهان گشود، در دوران کودکی در مکتب خانه‏ ای در منطقه باردمرحوم عیدی محمد صالحیپور باورصاده نزدیک به شهرکرد شروع به فراگیری علوم متداول آن دوره کرد و با هوش و استعداد سرشاری که داشت توانست از نام‏ آوران مناطق ییلاق نشین و قشلاق نشین طایفه باورصاد در خصوص علوم دینی و تفهیم شرعیات و احکام شود و به دلیل تقید و تدینش که زبانزد بود همیشه در مراسمات جاری نمودن صیغه عقد و اجرای مراسم تلقین و امثال اینگونه امورات مذهبی نقشی محوری داشته و مورد اعتماد و قبول همگان بود به نحوی که مردم به قرآن ملا‏ مش‏ عیدی قسم می‏ خوردند. ایشان علاوه بر تسلط بر شرعیات، حافظ سوره ‏های متعددی از قرآن مجید و اشعاری بسیار از بزرگان پارسی‏ گو خصوصاً فردوسی و نظامی گنجوی بود که همین امر بر خوش ‏مشربی ایشان زینت بخشیده بود و همگان مشتاق هم‌ صحبتی و ملاقات ایشان بودند و در همین ترددها اکثراً اختلافات فامیلی و قومی با نفوذ کلام ایشان حل و فصل می‏ شد و یا مسببات وصلت‏ ها مهیا می ‏شد. میراث گرانبهای ایشان برای هر آنکه وی را می‏ شناخت صراحت و صداقت کلام، اعتدال و صلح طلبی، مهربانی و همدردی، پاک دستی و دل پاکی بود. وی هنگام اذان ظهر تاسوعای حسینی سال 1351‏‌شمسی جان به جان آفرین تسلیم کرد و در قبرستان منطقه تلخاب مسجدسلیمان به خاک سپرده شد. البته این قبرستان فامیلی در سال 1364 به پارک تبدیل شد.


تش هلیلی همچون دیگر طوایف، نام آوران و غیور ‏مردانی را داشته که در جنگ هشت ساله دفاع مقدس ایران و عراق از خود رشادت‏ ها نشان داده‏ اند.

اسامی شهدای جاودان به شرح زیر است:
فریبرز صالح‏ پور باورصاد فرزند مرحوم علی‏ فتح - تاریخ شهادت 1361/1/2

جمشید صالحی‏ پور باورصاد فرزند مرحوم عوض‏ آقا - تاریخ شهادت 1361/4/26

فرامرز صالحی‏ پور باورصاد فرزند مرحوم میرزاحسن - تاریخ شهادت 1362/7/30

هوشنگ بهزادنیا فرزند مرحوم علی‏ داد - تاریخ شهادت 1363/12/23

اسامی آزادگانی که رنج اسارت در زندان‏ های مخوف بعثی را تحمل کردند:
جواد صالحی ‏پور فرزند مرحوم غلام‏ آقا
اردشیر صالحی ‏پور باورصاد فرزند ابراهیم
مسعود صالحی ‏پور باورصاد فرزند مرحوم امیرقلی
حسین ‏آقا صالح‏ خواه فرزند مرحوم حسن ‏آقا

این تحقیق برگرفته از کتاب "شجره نامه بختیاری طایفه باورصاد تش هلیلی"، نوشته اینجانب هوشنگ صالحی پور در اسفند ماه 1400شمسی می باشد.


منابع:
لغت نامه دهخدا
"تاریخ بختیاری" نوشته سردار اسعد بختیاری
حسین پور حموله، حجت "از بختیاری تا حموله"
"حکومتگران بختیاری" نوشته مهراب امیری 1385 صفحه 407 و 408
"بختیاری در جلوه‌ گاه فرهنگ" از آقای عبدالعلی خسروی(سال1384ص135)
عیدیوندی، حافظ. "مروری بر تاریخ ایران از سپیده دم تاریخ و نگرشی بر ایل بختیاری"
شهنی، داریوش. "نگرشی بر ایل بختیاری و طایفه شهنی". اهواز: انتشارات معتبر، ۱۳۸۵
کتاب "شجره نامه بختیاری طایفه باورصاد تش هلیلی" نوشته هوشنگ صالحی پور. تهران ۱۳۹۳

شفیع خان باورصاد

شفیع خان باورصاد

یکی از مهم‌ ترین سرداران و مشاوران لایق و کاردان محمد تقی‏ خان ایلخان بختیاری که همیشه همراه و ملازم وی بوده، محمد‏ شفیع‏ خان‏ چهارلنگ بختیاری معروف به شفیع‏ خان رئیس تیره سهونی بود. شفیع‏ خان منصب وزارت محمد‏تقی ‏خان را داشت و بیشترین افتخاراتش را رقم زد؛ مالیات طوایف را او جمع‌ آوری و به اختلافات طوایف بختیاری رسیدگی می‌ کرد. شفیع‏ خان در اکثر نبردهای محمد‏تقی‏ خان ماموریت‌ های مهمی را به عهده داشت و در قیام محمدتقی‏ خان نقش بسزایی ایفا کرد و تا آخرین لحظات در کنار ایلخان بختیاری بود و به او یاری می‏ رساند. وی همچنین داماد علی‏خان‏ کیانرسی پدر محمد‏تقی‏ خان بود. اولین اقدام محمدتقی‌ خان پس از تاجگذاری محمد پادشاه قاجار در سال 1213شمسی، مأمور کردن شفیع‌ خان به منظور تصرف راه‌ های فارس تا کاشان و ضبط مالیات دیوانی بود. هنگامی که محمد‏شاه قاجار(1186-1227ش) با نیت برقراری مجدد حاکمیت بر شهر هرات لشکرکشی کرد، علی‏رضا‏ پاشا والی بغداد به تحریک انگلیسی‌ ها از این فرصت استفاده کرد و به خرمشهر حمله و شهر را غارت کرد که این مسئله ایران و عثمانی را تا آستانه جنگ پیش برد. خرمشهر که مورد هجوم امپراتوری عثمانی قرار گرفت، نیرویی به فرماندهی ‏شفیع‌‏ خان و کاید اسماعیل مکوند، به کمک شیخ‏ ثامر کعبی حاکم وقت منطقه فرستاده شد که به پیروزی دست یافتند و ارتش عثمانی و اعراب هوادار عثمانی را از خرمشهر بیرون راندند.

### نتیجه‌گیری

محمد شفیع خان باورصاد شخصیت کلیدی در تاریخ بختیاری و درگیر در تحولات سیاسی و نظامی ایران در دوران قاجار بود. او با فعالیت‌های خود در زمینه‌های نظامی و مالی، نقشی بسزایی در تاریخ بختیاری ایفا کرد و تأثیر عمیقی بر تحولات آن زمان گذاشت.

منابع: *نبردهای بزرگ نادرشاه ص70 نویسنده: سرلشکر غلامحسین مقتدر/ *سفرنامه لرستان و خوزستان، کلمنت اوگاستس دوبد، ج۱، ص۳۲۱، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱‏ش/ *بختیاری در جلوه‎ گاه فرهنگ، نویسنده: عبدالعلی خسروی/ *حکومتگران بختیاری، نویسنده: مهراب امیری، ص 407 و 408، سال 1385ش/ * تاریخ پانصد ساله خوزستان، احمد کسروی، ج۱، ص۱۶۷، تهران ۱۳۶۲‏ش.

برگرفته از کتاب شجره نامه بختیاری طایفه باورصاد تش هلیلی، نوشته هوشنگ صالحی پور. تهران ۱۳۹۳

چاپ دوم شجره نامه

چاپ دوم شجره نامه فامیلی (تش هلیلی) پس از یک سال تلاش برای بروز رسانی اسامی فرزندان جدید و دریافت عکس های بیشتر، از اول دی ماه 1401 به مدت شش ماه تا پایان فصل بهار 1402 آماده توزیع گردید. قابل ذکر است که پس از تاریخ قید شده دیگر شجره نامه چاپ و یا بروز رسانی نخواهد شد.

پوستر شجره نامه نسخه دوم

پوستر شجره نامه فامیلی تش هلیلی از طایفه باورصاد

این پوستر آ4 شجره نامه فامیلی روستای چشمه زالووک مسجدسلیمان تا هشت نسل از اجدادمان به همراه همسران را فقط جهت آشنایی با بزرگان فامیل به نمایش می گذارد. ضمنا کتاب شجره نامه بیش از صد صفحه همراه با عکسهای متنوع تمام رنگی با اسامی کامل فامیل در حال چاپ دوم است.

شجره-نامه-هلیلی-باورصاد

تاریخ بختیاری

تاریخ بختیاری

بختیاری نام یکی از اقوام بزرگ ایران، معروف به لرِ بزرگ است که در زاگرس میانی سکونت دارند. نخستین کسی که تلاش در مستند کردن تاریخ بختیاری‏ها کرد و در مورد آنان کتاب نوشت سردار اسعد بختیاری* بود که در کتاب تاریخ بختیاری به شمه ‏ای از گذشته بختیاری‏ها و سایر لرها اشاره کرده است. از نظریاتی که در باره‏ ی نام بختیاری وجود دارد این است که بختیاری‏ها همان باختری‏ها یا ساکنان زاگرسِ باختری هستند.

تبار بختیاری یکی از نژادهای ماندگار در پهنه ‏ی ایران زمین بوده است. با ورود آریایی‏ها به این منطقه، آریایی‏ ها تبدیل به قوم غالبی شدند که فرهنگ و زبان خود را غالب کرده و رواج دادند. محکم‏ترین دلیل‏ «گویش‏» بختیاری‏هاست که امتداد زبان پهلوی رایج در بین پارسیان قبل از اسلام است. با این حال سه نظریه متفاوت برای سرمنشاء بختیاری‏ها وجود دارد که به یک مورد که دلایل استوار‏تری دارد اشاره می‏گردد یعنی نظریه پارسی بودن ایل بختیاری با دلایل زیر:

  • زبان بختیاری پارسی میانه است و کم‏تر می‏توان واژه ‏ای بیگانه از زبان‏های دیگر به خصوص عربی در آن مشاهده کرد.
  • چوقا لباس مردان بختیاری است که دارای خطوط سفید و سیاه می‏باشد. خطوط سفید به بالا و خطوط سیاه به پایین می ‏آیند و این نشانه‏ ی برتری سپنتا مینو (دشمنِ اهریمن) بر انگره مینو (اهریمن) است.
  • لباس زنان هم که شامل شلوار قری، مینا و لچک است که با بسیاری از اقوام اصیل ایرانی مشترک است. این لباس اصلی‏ ترین لباس زنان دوران‏ هخامنشی، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان بوده است.
  • موسیقی آنان به زمان ساسانیان بر می‏گردد و شامل سُرنا و کَرنا و دُهل است. طایفه ی توشمال سرپرستی موسیقی را در ایل بختیاری بر عهده دارند و در مجالس عروسی هنرمندی خود را به معرض نمایش می‏ گذارند.
  • اصیل‏ ترین افراد بختیاری موهایی بور و حداقل قهوه ‏ای و چشمانی رنگی دارند. قدِ بلند، چشمانی درشت، ابروانی پرپشت، بدنی ورزیده هم یکی از صفات ظاهری آنان است. پژوهشگران می‏گویند خواستگاه بختیاری‏‏‏ها پارسوماش(دارنده ذات پارسا) یا مسجدسلیمان امروزی بوده چرا که بسیاری از شواهد تاریخی در این منطقه یا آنشان بوده است و نسب اینان به قوم پاسارگاد می‏ رسد. آنان این ادعا را با کتیبه‏ ی کوروش اثبات می‏ کنند که می‏گوید: "من کوروش هستم، شاه هخامنشی، مردی از آنشان".

امروزه می ‏دانیم که هر قومی از یک نژاد واحد نبوده ‏و از نژادهای مختلفی هستند که در زمان‏های متفاوت در آن منطقه زندگی کرده‏ اند و بازمانده خودشان یا فرهنگشان یا ویژگی‏ ژنیتیکی آنها در اقوام امروزه کاملاً آشکار است. البته بدون شک اکثر قوم لر در اصل میراث‏ دار پارس‏ ها هستند اما در اینکه عیلامی‏ ها، کاسی‏ ها یا دیگر اقوامی که در دوران مختلف تاریخی به طور عمده در این حوزه جغرافیایی زندگی کرده ‏اند و تاثیر گذار بر آریایی‏ ها به عنوان نیاکان اصلی قوم لر بوده ‏اند جای هیچ شکی وجود ندارد.

خاک بختیاری

وسعت سرزمین بختیاری نزدیک به 40000 کیلومتر مربع می‏رسد و شامل زاگرس مرکزی و دامنه‏ های آن می‏شود که به کوه‏ های بختیاری معروف است. این سرزمین شامل بخش‏های وسیعی از شمال و شمال‏ شرق استان خوزستان (شهرستان‏های ایذه، باغملک، مسجدسلیمان و بخش سردشت دزفول)، استان چهارمحال و بختیاری (شهرستان‏های اردل، لردگان، فارسان، کوهرنگ و بخش گندمان شهرستان بروجن)، قسمت‏ های غربی استان اصفهان (شهرستان‏ های فریدون شهر، بخشی از چادگان، فریدن) و نیز شرق استان لرستان (شهرستان الیگودرز و بخش‏ هایی از ازنا و درود) می‏ شود. البته در چند سده‏ ی اخیر گروه‏ هایی از بختیاری‏ ها به استان‏ های خراسان، فارس، تهران و قم کوچانده یا مهاجرت نموده ‏اند و در سه دهه ‏ی اخیر نیز علاوه بر جمعیت شهرنشین در محدوده‏ی بختیاری، بخش قابل توجهی از جمعیت شهرهای اهواز، آبادان، شوشتر، دزفول، هفتگل، رامهرمز، ماهشهر، امیدیه، بهبهان، شهرکرد، بروجن، فرخ‏شهر، اصفهان، فـلاورجان، فـولادشهر، زرین شهـر، شـاهین شهـر، نجف آباد، ویلاشهر، مبارکه، بهارستان و شهرک‏ های اطراف اصفهان را بختیاری‏ ها تشکیل می ‏دهند. تا اوایل حکومت رضاشاه پهلوی، حدود خاک بختیاری پیوسته بود اما به سیاست انگلیس و به جهت تسلط بر بختیاری اکثر منازل آنان را بین این چهار استان ادغام کردند و مرکزیت آن را به استان چهارمحال و بختیاری دادند.

چهارلنگ‌ها نیز در جنوب‏‌شرقی استان لرستان، شمال ‏غربی استان چهار‏محال و بختیاری و شمال‏ شرقی استان خوزستان زندگی می‌کردند. آنها ییلاق را در استان چهارمحال و بختیاری، قسمت‏ هایی از شهر‏های اردل و کوهرنگ سپری می‌کردند. قشلاق آنها نیز شمال ‏‌شرقی استان خوزستان، قسمت‏هایی از شهر‏های رامهرمز، باغ‌ ملک، هفتکل، مسجدسلیمان، شوشتر و دزفول بود.

طوایف و تیره‏ های بختیاری

با توجه به نمودار سازمانی، ایل بختیاری به دو شاخه اصلی چهار‏ لَنگ و هفت‏ لَنگ تقسیم می‌شود. هر چند که این دو شاخه از نظر فرهنگی تفاوت چندانی ندارند، اما جدایی محل سکونت و مسیر کوچ، باعث ایجاد تفاوت‌هایی نه چندان زیاد در نحوه گویش و لهجه این دو شده ‌است. چهارلنگ‌ها نیز همچون همتای خود هفت‌لنگ‌ها به چند کنفدراسیون ایلی تحت عنوان باب تشکیل می‌شوند که البته هیچگونه اشتراک فامیلی با یکدیگر ندارند. پیشینه این تقسیمات به اواخر قرن پانزدهم میلادی باز می‌گردد و به ‌عنوان نمودار اجتماعی ایل بختیاری شناخته می‌شود. این تقسیم بندی یکی از دقیق‏ترین و ناب‏ترین تقسیم بندی‏ها در بین اقوام ایران و جهان می ‏باشد و اکثر قوم شناسان بر این باورند که در نوع خود بی‏ نظیر است. این تقسیم بندی توسط خود بختیاری‏ ها برای دست‏یابی بهتر مردم به یک دیگر انجام شد و اصولاً چند روستای نزدیک به هم را با هم جمع می‏ بستند و یک نام بر روی آن‏ها می‏ گذاشتند. به طایفه ‏های هم جوار که در یک منطقه زندگی می‏ کنند یک باب گویند. البته بحث باب‏ها زیاد رواج ندارد اما مهم طایفه ‏های هر باب است که هر کدام از آنها نیز زیر مجموعه دارند مثلاً باب کیانرسی از ۲۶ طایفه تشکیل می‌شود که بواسطه تجمیع همین طوایف، باب مقتدر و قدرتمندی در بختیاری شناخته می‏ شود.

چهار لنگ‌ ها از پنج باب تشکیل می‌شوند که عبارتند از: کیانرسی، ذلکی، محمودصالح، مَی‏وند، موگویی.

هفت‏ لنگ‏ ها نیز شامل چهار باب هستند: بابادی، بهداروند، دورکی و دیناری.

طايفه‌ باورصاد در زیر مجموعه‌ی تیره سهونی از باب کیانرسی و ایل بختیاری است.

تقسیمات درون سازمانی بختیاری به ‌ترتیب به ‌این صورت است: ایل‏ ـ شاخه ـ باب‏ ـ تیره ـ طایفه‏ ـ تش‏ ـ اولاد‏ ـ خانوار ـ کُروبَو‏ (یا کُردا).

از نظر استقرار، کوچک‏ترین قرارگاه مال است که می‏تواند از چند بهون‏(سیاه چادر) یا چند خانه روستایی تشکیل شود. افراد یک مال معمولاً اقوام بسیار نزدیک هستند که غالباً اعضای یک اولاد، تیره یا طایفه می‏ باشند.

*علی‌قلی‌خان سردار اسعد (زادهی ۱۲۳۶ در منطقه بختیاری درگذشتهی ۲ آبان ۱۲۹۶ تهران) معروف به سردار اسعد بختیاری از رجال سیاسی دوره قاجار و از رؤسای ایل بختیاری بود.

برگرفته از کتاب شجره نامه بختیاری طایفه باورصاد تش هلیلی، نوشته هوشنگ صالحی پور- تهران ۱۳۹۳

مسجد‌سلیمان

مسجدسلیمان

شهرستان مسجد‌سلیمان در شمال شرقی استان خوزستان واقع شده است. مساحت اين شهرستان 7000 كيلومتر مربع و ارتفاع آن از سطح دريا 200 تا 350 متر است. اين منطقه ادامه كوه‌ های بختياري است كه شيب زمين‌های آن به سوي جلگه‌ی خوزستان كشيده شده است.

آب و هوای مسجد‌سليمان، بهاری زودرس اما سرسبز و پر طراوت كه از اوایل اسفند ماه آغاز می گردد و در اوايل ارديبهشت ماه هوای مطبوع بهاری به‌ تدريج جاي خود را به گرما مي‌ دهد و درجه‌ی حرارت آن در تابستان به بالای 50 درجه می‌ رسد. مهم‌ ترین کوه‌ های مسجدسلیمان عبارتند از: دِلا‌، تاراز، مُنار، کی‌نو، اُدِیو، لندر و سِترون. همچنین رودهای کارون، تمبی و شور در آن جریان دارد.

این خطه در زمان کیانیان، عیلامی‌ ها، مادها، پارس‌ ها، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان دارای اهمیت فراوانی بوده و در زمان پیشدادیان به هنگام حکومت کیومرث، طهمورث، هوشنگ، جمشید و سایر پادشاهان پیشدادی مدتی مرکز حکمفرمایی و پایتخت بوده است. مسجدسليمان زادگاه چيش‏پش پارسي و کوروش بزرگ نیز بوده است. این شهر در قرن هشتم قبل از میلاد جزء سرزمین عیلام بوده و در آن عصر آساک نام داشت و در دوران پارس‌ ها پارسوماش(دارنده ذات برتر) و در قرون وسطی تُلغُر و تا آغاز فعالیت‌ های اکتشافی صنعت نفت جهانگیری خوانده می‌ شد. با حفر نخستین چاه نفت خاورمیانه به میدان نفتون معروف گردید و پس از آن در سال 1303 شمسی با تصویب لایحه‌ ای در مجلس به مسجد‌سلیمان تغییر نام یافت. انگلیسی‌ ها به این شهر M.I.S می‌ گفتند. در نام‌ گذاری مسجد‌سلیمان داستان‌ ها گفته و افسانه‌ ها آورده‌ اند که شاید از لحاظ تاریخی هیچ‌ کدام راهی به حقیقت نداشته باشند. آتشکده‌ ای از دوران باستان در یکی از ارتفاعات ويژه این شهر به نام سرمسجد باقی‌ مانده که نام شهرستان از آن گرفته شده است. بنا به گفته یاقوت حَمَوی، جغرافی‌ دان و تاریخ‌ نویس یونانی‌ تبار قرن ششم و هفتم قمری در آنجا آتشکده‌ ای قدیمی موجود است که تا روزگار هارون ‌الرشید روشن بوده است. سنگ‌ هایی سترگ در بنای آن بکار رفته که سنگینی برخی از این تخته ‌سنگ‌ های عظیم به ‌قدری است که حتی بیست مرد قدرتمند نیز قادر به حرکت دادن آن نیستند. چون ساکنین این حدود، بکار بردن این ‌گونه مصالح ساختمانی را از قدرت بشری خارج دانسته‌ اند ساختن آن را به دیوها نسبت داده‌ اند و چنین گفته‌ اند که حضرت سلیمان وقتی بر قالیچه‌ ی پرنده معروف خود می‌ نشست به ‌هنگام نماز هر جایی که می‌ رسید فرود می‌ آمد. بدین منظور دیوان مسجدی برای حضرت بنا ‌کردند تا هر وقت از این محل گذر کرد در آن نماز بگذارد و اثر مزبور یکی از مساجدی است که آن را مسجدِ ‌سلیمان می‌ نامند. اطراف این آتشگاه دارای پلکان‌ هایی است که بزرگ‌ ترین آن‌ ها 23 ردیفی می‌ باشد که در شرق صفه قرار دارد و به دشت متصل می‌ گردد. سرمسجد یک آتشگاه جاویدان متعلق به قرن هفتم قبل از میلاد است و یکی از مراکز تجمع زرتشتیان یکتاپرست برای عبادت خدای یکتا بوده است و علت انتخاب این محل از این نظر بوده که بر اثر گازی که از زمین بالا می‏ آمد و متصاعد می‏ شد، آنرا ساختند تا نیاکان ما آتش جاوید بر پا دارند. یکی دیگر از 12 آثار باستانی ثبت شده در این شهر، تپه کلگِ زری‏(کلگه زرین) است. این تپه باستانی در جنوب شهر مسجدسلیمان در منطقه کلگه، بالاتر از بیمارستان شرکت نفت قرار دارد و مربوط به هزاره‏ سوم قبل از میلاد است. آثار کنده کاری شده از انقلاب حضرت ابراهیم بر روی صخره‏ ای در کلگه زرین‏(کاوش در سال 1355ش) بیانگر پذیرش این انقلاب پسندیده و خدایی از سوی مردم آن زمان بوده و تاثیر آن بر کار هنرمندان متعهد آن دوره آشکار می ‏گردد. از عوامل ایجاد و گسترش شهر مسجد‌سلیمان اکتشاف نفت در این منطقه است. اولین چاه نفت خاورمیانه در این شهر در محله‌ ای بنام نمره‌ یک، پس از یک سال حفاری در 5‏ خرداد ماه سال ۱۲۸۷ شمسی‏(1908م) توسط مردان شجاع و غیوری از طایفه باورصاد و شهنی به مدیریت انگلیسی‏ ها به نفت رسید. بدین ترتیب نخستین شهر صنعتی ایران بوجود آمد که عروس شهرهای ایران نام گرفت. این چاه ۳۶۰ متر عمق داشت که از آن روزانه ۳۶۰۰۰ لیتر‏(معادل ۸۰۰۰ گالن) نفت استخراج می‌ شد که بعداً توسط خط آهن از محله ریل ‏وی بشکه ‏های نفت را با قطار حمل و از کنار روستای در‏خزینه در حدود 50 کیلومتری مسجدسلیمان روی شناور دوبه یا بارج‏ هایی که در رودخانه بندقیر مستقر بودند بارگیری کرده و سپس از طریق رودخانه کارون تا بندر آبادان عبور داده و توسط کشتی‏ های انگلیسی در لنگرگاه به مقصد کشور انگلستان منتقل می ‏شد. طایفه باورصاد برای سالیان متمادی از عمده مالکان مسجدسلیمان بوده ‏اند.

برگرفته از کتاب شجره نامه بختیاری طایفه باورصاد تش هلیلی، نوشته هوشنگ صالحی پور. تهران ۱۳۹۳

نمایش شجره نامه

برای دیدن شجره نامه به آرشیو موضوعی دراین سایت مراجعه کنید

جدول درخواست عکس

فامیل گرامی

اسامی با رنگ قرمز که ملاحظه می فرمائید عکسی از آنها برای شجره نامه نداریم.

لطفا در اسرع وقت ازطریق ایمیل و یا با پست سفارشی ارسال نمائید. لازم است

عکس ها درسال جدید و با کیفیت بالا و رنگی تهیه شده باشند. عکس های قدیمی با

هر کیفیت که باشد مهم نیست ، ما در اینجا آنها را ترمیم خواهیم کرد. در صورت

تمایل ارائه عکس خانم ها و نوه ها بلامانع است. چنانچه عکس قدیمی دست جمعی

دراختیار دارید استقبال می کنیم.

............................................................................................................................

اولاد كريم و آقاحسین

نادعلی، خونکار، یارعلی، حسین،حسن،علی .

اولاد صالح

اولاد فرهاد

اولاد غلام علی غلام علی .

اولاد حسن علی حسن علی .

حسن خان حسن خان،اسحق،سهراب .

حسن جان حسن جان و پسران .

علی جان و پسران .

لطف علی و پسران .

اولاد امید علی امید علی .

اولاد عیدی محمد عموها و پسران .

اولاد سلطان علی پسران رستم .

اولاد طالب

اولاد محمد محمد .

مهمد مهمد،منوچهر،ایرج،جهانگیر.

حاجت حاجت،غلامرضا،علیرضا،رضا .

جان مراد و پسران .

ویس مراد ویس مراد و پسران .

اولاد علی حسين علی حسین.جمعه و پسران .

محمود،مرادعلی،یوسف،سهراب،نورعلی .

اولاد احمد حیدر،خیبر،شاپور.پسران صفدروبیگلر.

اولاد محمد حسين صالح، میتی،عباس.

اولاد علی مراد و اله مراد حسین علی،درویش،خداداد.

مهنا،سعید،مسعود .

اولاد فیضی

سلیمان و روزعلی .

ميرزا حسن شهیدفرامرز،مهران،مهرداد،رامین.

ميرزا حسین میرزاحسین،یدالله،نورالله .

امیر قلی امیرقلی و پسران .

جان علی وپسران .

فتح علی و قربان علی فتح علی .

اولاد فتاح و مندنی

اولاد عبدال عبدال .

حسن آقا غلامحسین،ستار،حسین آقا،امیرحسین.

صفرعلی پسران .

اولاد سردار سردار .

حیدر آقا حیدرآقا با پسران و نوه او مسیح .

عوض آقا عوض آقا، پسران و شهید جمشید .

علی و محمد هر دو .

اولاد علی گدا علی گدا،علی خان،خداداد،علی پناه .

اولاد علی ضامن علی ضامن،رستم،فتاح .

اولاد علی ميرزا آریا،مسعود، ابولفتح، اسکندر،بندر.

اولاد میرزاقا میرزاقا، کریم، گرگعلی،علیرضا .

ثبت نام تهیه  شجره نامه _ the family tree bavarsad


بستگان و فامیل عزیز

چنانچه مايل به تهیه پوستر یا کتاب شجره نامه هستيد در قسمت نظر

بدهيد پايين همين صفحه نام، نام خانوادگی، نام پدر، شماره تلفن

وتعداد آنرا را اعلام فرمائيد.

.

يكی از صفحات كتاب شجره نامه ، سه نسل از اولاد سليمان، تا حدود 300 سال پيش


لازم به ذکر است که اسامی 500 خانوار را نمی شود در این صفحه قرارداد و برای نمایش اسامی تمامی فامیل احتیاج به یک کاغذ یک در چهار متر می باشد و ضمنا این مطلوب نیست که همه ی اسامی در این سایت قرار گیرند. به همین جهت فقط اسامی اجدادمان را به ترتیب سنی تا سه نسل از سلیمان جهت بازبینی نمایش داده می شود.