اشراق

اشراق

( سهروردي در ضمن تحصيل چنين استنباط کرد که موجودات دنيا از نور به وجود آمده

و انوار به يکديگر مي‌تابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند)

كوله ‌پشتي‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد.

رفت‌ كه‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت:

تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت.

نهالي‌ رنجور و كوچك‌ كنار راه‌ايستاده‌ بود، مسافر با خنده‌اي‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ كنار جاده‌بودن‌ و نرفتن؛

درخت‌ زيرلب‌ گفت: ولي‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ كه‌ بروي‌ وبي رهاورد برگردي. كاش‌ مي‌دانستي‌ آنچه‌ در جست‌وجوي‌ آني، همين‌جاست...

مسافر رفت‌ و گفت: يك‌ درخت‌ از راه‌ چه‌ مي‌داند، پاهايش‌ در گِل‌ است، او هيچ‌گاه‌ لذت‌ جست‌وجو را نخواهد يافت.

و نشنيد كه‌ درخت‌ گفت: اما من‌ جست‌وجو را از خود آغاز كرده‌ام‌ و سفرم‌ را كسي‌ نخواهد ديد؛ جز آن‌ كه‌ بايد.

مسافر رفت‌ و كوله‌اش‌ سنگين‌ بود.

هزار سال‌ گذشت، هزار سالِ‌ پر خم‌ و پيچ، هزار سالِ‌ بالا و پست. مسافر بازگشت رنجور و نااميد. خدا را نيافته‌ بود، اما غرورش‌ را گم‌ كرده‌ بود...

به‌ ابتداي‌ جاده‌ رسيد. جاده‌اي‌ كه‌ روزي‌ از آن‌ آغاز كرده‌ بود. درختي‌ هزار ساله، بالا بلند و سبز كنار جاده‌ بود.

زير سايه‌اش‌ نشست‌ تا لختي‌ بياسايد.

مسافر درخت‌ را به‌ ياد نياورد. اما درخت‌ او را مي‌شناخت.

درخت‌ گفت: سلام‌ مسافر، در كوله‌ات‌ چه‌ داري، مرا هم‌ ميهمان‌ كن.

مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده‌ام، كوله‌ام‌ خالي‌ است‌ و هيچ‌ چيز ندارم.

درخت‌ گفت: چه‌ خوب، وقتي‌ هيچ‌ چيز نداري، همه‌ چيز داري.اما آن‌ روز كه‌ مي‌رفتي، در كوله‌ات‌ همه‌ چيز داشتي، غرور كمترينش‌ بود، جاده‌ آن‌ را از تو گرفت.

حالا در كوله‌ات‌ جا براي‌ خدا هست و قدري‌ از حقيقت‌ را در كوله‌ مسافر ريخت...

دست‌هاي‌ مسافر از اشراق‌ پر شد و چشم‌هايش‌ از حيرت‌ درخشيد و گفت: هزار سال‌ رفتم‌ وپيدا نكردم‌ و

تو نرفته‌اي، اين‌ همه‌ يافتي!

درخت‌ گفت: زيرا تو در جاده‌ رفتي‌ و من‌ در خودم ،

و پيمودن‌ خود، دشوارتر از پيمودن‌ جاده‌هاست

زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت

زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست

زندگی در همین اکنون است

با ۷ روش ذهن اطرافیان تان را بخوانید

انسانها عموما موجودات کنجکاوی هستند و دانستن افکار یا رازهای پنهان، آنها را به وجد می آورد. موضوع وقتی جالبتر می شود که آنها بتوانند ذهن دوست یا همسرشان را بخوانند. شاید با خواندن تیتر مطلب، پیش خودتان فکر کردید که: « امروز میرم خونه و فکر داداشم رو می خونم تا ببینم چرا این چند روز اخلاقش عوض شده » ولی عجله نکنید، این کار به آن سادگی هم که تصور می کنید نیست.

یکی از روشهای موثر ذهن خوانی، درک زبان بدن است. در واقع افراد در حین حرف زدن، به صورت ناخودآگاه قسمتی از بدنشان را تکان می دهند و این حرکات نشان دهنده تفکرات و احساسات درونی فرد نسبت به موضوع جاری دانست.

برای مثال وقتی از افراد راجع به شماره تلفن شان در ۱۰ سال پیش سوال کنید، آنها سعی می کنند از حافظه شان برای به خاطر آوردن آن کمک بگیرند و وقتی از آنها راجع به آرزویشان می پرسید آنها سعی می کنند تا تصویری را در ذهنشان بسازند.

محققان بر این باورند که افکاری همچون امثال بالا، واکنش فیزیکی چشم را به دنبال دارند، که شما با تشخیص آنها می توانید تقریبا حدس بزنید که فرد به چه چیزی فکر می کند.

قبل از خواندن این ۷ واکنش، لازم است به ۲ نکته مهم توجه کنید :

۱ -  این واکنش ها بر اساس افراد راست – دست نوشته شده اند و در صورتی که فرد مورد نظر چپ دست است، باید آنها را برعکس در نظر بگیرید.

۲ - منظور از راست یا چپ، دید شما نسبت به فرد انجام دهنده واکنش می باشد.

واکنش های چشمی

۱بالا – سمت راست : نشانگر جستجو و بازسازی رویدادی تصویری که در گذشته رخ داده است.

۲ -  بالا – سمت چپ : در حال ساختن تصویر و یا رویداد جدید.

۳مستقیم سمت راست : بخاطر آورن صوتی که در گذشته شنیده شده است.

۴مستقیم سمت چپ :‌ در حال ساختن کلمه و یا صوتی که در گذشته رخ نداده است.

۵پایین سمت راست : صحبت کردن شخص با ضمیر داخلی اش

۶پایین سمت چپ : به خاطر آوردن و یا تصور یکی از حواس، لامسه، بویایی و یا چشایی

۷چند حرکت و یا بدون حرکت : ممکن است شما سوالی را از فرد مورد نظر بپرسید و فرد هیچکدام از حرکات فوق را انجام ندهد و به یک نقطه خیره شود. این بدین معنی است که فرد دارد سوال و جواب را به صورت تصویری بررسی و شبیه سازی می کند.

به خاطر داشته باشید که این واکنش ها برای تمامی افراد یکسان نیستند و ممکن است استثناهایی نیز وجود داشته باشد، ولی همین الان می توانید آنها را با همسر و یا دوستتان تمرین کنید.